"بچه"که بودم
ازتنها موندن تو تاریکی میترسیدم
مامان میگفت بــزرگ شی می بینی تاریکی وتنهایی ترس ندارن.
بزرگ که شدم اوضاع از قبل بدتر شد
دیگه از "روشنایی"هم "میترسیدم"
چون "تنهاییمو واضح تر می دیدم"...
مشخصات مدیر وبلاگ
دسته بندی موضوعی